بادبادک
قرقره ، توی دست من
باد بادکم توی هوا ست
ایستاده ام روی زمین
باد بادکم آن بالاها ست
خوشحال وشاد و بی صدا
اینجا و آنجا می رود
باد بادکم همراه باد
بالای بالا می رود
از پیش من یواش یواش
دورتر و دورتر می شود
قرقره توی دست من
لاغر و لاغر می شود
خاله بازی
خاله بازی می کنیم
با امین و نسترن
می شود بابا ، امین
خانمِ این خانه ، من
نسترن نوزاد ماست
بچه ای ناز و قشنگ
می رود امشب ، امین
باز هم میدانِ جنگ
وقت رفتن ، نسترن
بی قراری میکند
توی آغوش پدر
گریه زاری می کند
از محبت خالی است
بعد از او این خانه ،باز
من دعایش میکنم
روز و شب بعد از نماز
سخت دلتنگم ، ولی
گریه هایم بی صداست
او میان جبهه ها
افتخار ما دو تاست
نظرات شما عزیزان: